با توجه به اثرگذاری تغذیه بر کیفیت درمان بیماران، به این رشته علاقمند و آن را انتخاب کردم
دکتر سارا موحد، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و رئیس بخش تغذیه و مسئول تغذیه بالینی بیمارستان قائم(عج)، یکی از چهره های جوان و موفق در حوزه های آموزشی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که از سال ١۴۰۰ مسئولیت های مختلفی را در این مجموعه عهده دار شده است و به سبب تلاش های شایسته و در خور ستایش در حوزهی درمان و تغذیه بیماران، سال جاری (١۴۰٣) به عنوان پزشک نمونه بیمارستان قائم(عج)، معرفی و مورد تقدیر قرار گرفت. دکتر موحد که هم اکنون به عنوان متخصص تغذیهی مرکز جامع MS و همچنین پزشک متخصص تغذیهی درمانگاه چند تخصصی ALS در دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به فعالیت می باشد، طی گفتگویی با پایگاه خبری وبدا، توضیحاتی را در خصوص فعالیت های تحصیلی و شغلی و رمز موفقیت خود به عنوان پزشک نمونهی مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی قائم (عج) ارائه کرده است که شرح این توضیحات را در ادامه می خوانید:

وبدا: ضمن سپاس از حضور شما در این مصاحبه لطفا در مورد تحصیلاتتان از دوره مدرسه تا مقاطع مختلف دانشگاهی و فعالیت های مرتبط با تحصیل توضیحاتی مختصر بفرمایید؟
من دکتر سارا موحد هستم، متولد سال ١٣۶۰ در شهر مشهد، دوران تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را در مدارس سمپاد ( سازمان ملی پرورش استعداد های درخشان) سپری کردم و سال ١٣٧٨ در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد پذیرفته شدم. در سال ١٣٨۶ تحصیلات دوره عمومی پزشکی به پایان رسید و من دوران طرح را در بخش سوختگی بیمارستان امام رضا(ع) گذراندم. بعد از آن وارد حوزه بیماری سرطان شدم و در مرکز تخصصی رادیوتراپی، کارم را آغاز کردم و به مدت حدود ٧ سال به عنوان مسئول فنی درمانگاه و آسایشگاه در مرکز تخصصی رادیوتراپی انکولوژی رضا(ع) به خدمت مشغول بودم. در این مقطع زمانی به حوزه تغذیه و به ویژه تغذیه بیماران مبتلا به سرطان علاقمند شدم و با توجه به همین علاقه ، موفق شدم در سال ١٣٩٢ در آزمون ورودی تخصصی این رشته در دانشگاه علوم پزشکی مشهد پذیرفته شوم و عنوان پایان نامه مقطع دکتری تخصصی ام را تغذیه درمانی در بیماران مبتلا به بیماری سرطان مری تازه تشخیص داده شده، انتخاب کردم که از علایق من در حوزه تغذیه به شمار می رود.
وبدا: از آغاز فعالیت خود در دانشگاه علوم پزشکی مشهد توضیحاتی بفرمایید؟
من در سال ١٣٩۵ بورسیه دانشگاه علوم پزشکی مشهد شدم و از سال ١۴۰۰ پس از اتمام تحصیلاتم در بیمارستان قائم (عج) مشغول خدمت هستم. در حال حاضر رئیس بخش تغذیه و مسئول تغذیه بالینی بیمارستان قائم(عج) و متخصص تغذیه مرکز جامع MS و همچنین پزشک متخصص تغذیه درمانگاه چند تخصصی ALS نیز هستم. با توجه به علاقه ام به حیطه آموزش، در حال حاضر به عنوان دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد در رشته آموزش پزشکی تحصیل می کنم.
همچنین در حال حاضر معاون آموزشی گروه تغذیه بالینی دانشگاه هستم و امیدوارم با توکل به خدا بتوانم خدمات ارزنده ای را در این زمینه ارائه کنم. تحت نظر اساتید مجرب کوریکولوم علوم تغذیه بالینی را ارتقاء دادیم و در ارزیابی درونی درگروه تغذیه بالینی و پزشکی عمومی نیز فعالیت داشتم، هم اکنون عضو کارگروه اعتبار بخشی آموزشی بیمارستان قائم (عج) هم هستم.
وبدا: نقش اساتید پیشکسوت را در علاقمند شدن افراد به رشته پزشکی چطور می بینید؟
پدرم خیلی علاقمند بود من رشته پزشکی را انتخاب کنم، اما زمانی که وارد رشته تجربی شدم بعد از آن علاقمندی من به این رشته تحت تأثیر تشویق های آقای دکتر عماد زاده برای ورود به رشته پزشکی ایجاد شد، به این صورت که من بعد از شرکت در کنکور تجربی، نزد اساتید رشته پزشکی و داروساز رفتم و با راهنمایی و مشورت آنها موفق شدم از مشاوره های ارزشمند آقای دکتر عماد زاده متخصص قلب و عروق که سالیانی رئیس بخش CCU بیمارستان قائم (عج) بودند، بهره مند شوم و رشته پزشکی را انتخاب کنم. پدربزرگ بنده ( که به رحمت خدا رفته اند) نیز همیشه مشوق من برای انتخاب رشته پزشکی بود و توصیه می کرد که با ورود به این رشته می توانی خدمت واقعی را به بیماران ارائه کنی. الگوی من برای ورود به رشته پزشکی همه اساتید با تجربه و برجسته هستند، برخی از اساتیدی که متأسفانه به رحمت خدا رفته اند از جمله، استاد فقید دکتر فاضل که نقش بسیار ارزشمندی برای علاقمندی من به رشته پزشکی داشتند.
از دیگر اساتید اثرگذار در طول دوران تحصیل، می توانم از استاد پیشکسوت استاد فقید آقای دکتر درهمی، خانم دکتر هنگامه رضوی، دکتر خواجه دلوئی و در دوران بالینی آقای دکترهومن مسنن مظفری نام ببرم. همچنین خانم دکتر فرخ از اساتید مشهوری است که الگوی من در زندگی بودند و مادرانه در این دوران من را مورد حمایت خود قرار دادند.
دکتر مهرابی گرامی که در دوران تحصیل برای من الهام بخش بودند خانم دکتر ژاله شریعتی و آقای دکتر جوکار، نیز از اساتید بزرگواری بودند که ارادت خاصی به آنها دارم و اساتید مجرب بسیاری که در محضر آنها موفق شدم، اطلاعات و تجربیات زیادی کسب کنم و اما یکی از دغدغه های مهم من همیشه این است، که بتوانم معلم و الگوی خوبی برای دانشجویان خود باشم. بزرگوار دیگری که من دانشجو و مرید ایشان در دوره PHD بودم و تأثیر زیادی در ارتقاء دیدگاه من به زندگی داشتند، دکتر نوروزی بود و به نظر من ایشان یک معلم واقعی هستند که بسیار زیاد در زندگی من تأثیر عمیقی داشتند.
وبدا: نقش تغذیه را در درمان بیماران چگونه می بینید؟
زمانی که من مسئول فنی درمانگاه سرطان و مخصوصا آسایشگاهی که در مرکز درمانی رضا قرار داشت، بودم تجربه این را داشتم که تغذیه مناسب و کنترل درد چقدر می تواند برای این بیماران مؤثر باشد و اینکه چقدر برای کنترل درد این بیماران، با محدودیت ها مواجه هستیم ولیکن مداخلات حتی ساده تغذیه ای در بیماران می تواند نقش بسزایی داشته باشد و در بیماران مبتلا به سرطان در درمان و کیفیت بیماران اثرگذار است و همان طور که عنوان شد، رشته تغذیه را من به دلیل علاقمندی به تغذیه بیماران مبتلا به سرطان انتخاب کردم.
وبدا: مهم ترین چالش های جامعه فعلی ما چیست؟
با توجه به اینکه، تا حدودی من انسان سنتی هستم و من معتقدم برای خانم ها نقش مادری در خانواده از شغل مهم تر است. با توجه به کاهش جمعیت، مسأله ای که دغدغه فعلی جامعه ما به شمار می رود، باید با بررسی کارشناسی جدی، تشخیص آسیب شناسی در جهت رفع آن اقدامات اساسی انجام شود.
به نظر من فرزندآوری، صرفا در اساتید مربوط به مشکلات اقتصادی نمی شود. من به عنوان یک پزشک و یک مادر نظرم بر این است که حضور مادر در سال های اولیه زندگی کودک بسیار مهم و ضروری است چرا که در این سال های اولیه شخصیت کودک در حال شکل گیری است و بنابراین مادران شاغل همیشه چالش نگهداری و پرورش فرزند خود را دارند. لذا باید به صورت هدفمند و کارشناسی شده، دغدغه های خانم های شاغل توسط مسئولین مورد بررسی قرار گیرد تا یک مادر بتواند بدون دغدغه ذهنی در محیط کار خود خدمات بهتری را ارائه کند .
من همیشه زندگی خانوادگی ام را در اولویت قرار داده ام. برنامه ریزی درست و دقیق برای رسیدگی به امورات خانوادگی بسیار مؤثر خواهد بود. حمایت ها و کمک های همسرم، دریافت حمایت های روانی و عاطفی از سوی پدر و مادرم، تشویق های بستگان و دوستان و همچنین درک متقابل اساتید برجسته ای که پدرانه همراه و یاور من بودند همواره از هیچ کمکی دریغ نمی کردند که من با توجه به بضاعتم در جهت رسیدگی به امور حرفه ای خود، از زندگی شخصی و خانوادگی ام غافل نباشم.
وبدا: اوقات فراغت را به چه فعالیت هایی مشغول هستید؟
من صاحب یک فرزند دختر هستم. بهترین اوقات فراغتم را با دختر نوجوان ١۶ ساله ام به نام دریا سپری می کنم. بخشی از اوقات فراغتم را هم به فعالیت های ورزشی از جمله شنا، پیاده روی، یوگا و پیلاتس اما نه به صورت حرفه ای از این جهت که برای حفظ سلامتی مفید است، می پردازم.
در حوزه هنر به نقاشی، قلاب بافی، آشپزی، بافندگی، خوشنویسی و خطاطی و سفال گری علاقه مند هستم و آنها را تجربه کردم. خیلی به آشپزی و پخت و پز مربا علاقمند هستم و مربا جزء هدایایی است که به اطرافیان خود تقدیم می کنم.
وبدا: به عنوان پزشک نمونه استانی بیمارستان قائم (عج)، اولین ویژگی یک پزشک موفق را چه می دانید؟
برای انتخاب ویژگی های پزشک نمونه شاید بتوان گفت که باید به تعریف سلامتی رجوع کنیم. در تعریف سلامتی آمده است که، سلامتی تنها نداشتن بیماری نیست، بلکه رفاه کامل زیستی، روانی و اجتماعی و معنوی را نیز شامل می شود.
برقراری ارتباط درست و خوب با بیمار، کار بسیار پیچیده و مهمی است و به نظر من پزشک نمونه کسی است که به صورت جامع و کامل به درمان بیمار خود می پردازد. ما پزشکان در حرفه پزشکی هیچ وقت بیماری را درمان نمی کنیم، بلکه ما در واقع به فکر ارتقاء وضعیت زیستی، روانی و اجتماعی و معنوی بیماران هستیم و پزشک نمونه یقینا همیشه این دغدغه را دارد که ازجنبه های مختلف وضعیت بیمار را ارتقاء دهد و اجرایی شدن آن به این بستگی دارد که چقدر بتواند مورد توفیقات الهی قرار بگیرد.
وبدا: چه توصیه و پیامی برای دانشجویانی که قرار است در آینده در جایگاه شما قرار بگیرند دارید؟
در این روزها دغدغه تمام اساتید، میزان علاقمندی دانشجویان جدیدالورود به رشته تحصیلی شان است. من همیشه به رشته تحصیلی ام در دوران پزشکی عمومی و همچنین در رشته تغذیه بالینی علاقمند بودم و با توجه به اینکه، عمده دوران تحصیل خود را در بیمارستان امام رضا (ع) سپری کردم، همواره با ورود به این بیمارستان و همچنین بیمارستان قائم (عج) احساس و حال خوب را تجربه می کنم. شاید روزها برای زنده نگه داشتن و ارتقاء تغذیه یک بیمار تلاش کنم و حتی اگر منجر به بهبودی بیمار نشود، باز هم معتقدم تلاشی که انجام شده ارزشمند بوده و احساس خرسندی می کنم.
من عقیده دارم که فرزندان ما باید بدانند از زندگی خود چه می خواهند و به دنبال چه اهدافی خواهند بود و بتوانند نسل خوشحالی باشند و خوشحالی و خرسندی صرفا داشتن خلق و خوی بالا نیست، بلکه داشتن رضایت قلبی از چیزی است که برای آنها مقدر شده و آن را با تمام وجود بپذیرند و در آن مسیر گام های مؤثری بردارند و همچنین به خدا توکل داشته باشند.
نوجوانان باید خود را از مقاطع راهنمایی و دبیرستان و از بطن خانواده پیدا کنند و همان طور که بیان شد، یک فرد باید از دوران نوجوانی به گونه ای تربیت شود که بداند، از زندگی خود چه می خواهد بنابراین باید یک فرد با کسب تجربه، آگاه باشد که چه چیزی را هدف خود قرار داده و در راستای آن، جهت ارتقاء خود گام های مؤثری را در جامعه بردارد.
من تصور می کنم، جوانان ما خیلی بیشتر می توانند در زندگی خود خرسند و خوشحال باشند. جوانان ما نباید انتظار داشته باشند آن فعالیتی که اکنون به آنها واگذار شده است، خیلی سریع افق ها و نتایج آن را مشاهده کنند و چنانچه کاری را درست و دقیق انجام دهند، قطعا اتفاقات خوبی برای آنها رقم خواهد خورد. شاید در فضای جامعه ما نا امیدی و بی انگیزگی ایجاد شده است، اما وقتی که به اطراف خود نگاه می کنیم، در نهایت آن توانایی را که در افراد هم نسل خود و افراد جوان می بینیم بگونه ای است که قطعا می توانند برای خود شغلی مناسب را مهیا کنند و مشکلات اقتصادی بر زندگی آنها چیره نشود، بنابراین چنانچه انسان ها بر روی خود توجه و تمرکز داشته باشند و به فضای منفی که وجود دارد توجه نکنند می توانند نتیجه بهتر و در نهایت خرسندی بیشتری را به دست آورند.
در نهایت، دانشجویان باید با عشق و علاقه وارد رشته انتخابی خود شوند و چنانچه به رشته ای علاقمند نیستند وارد آن نشوند. به خصوص که رشته های بالینی سختی های زیادی دارد که بدون علاقه نمی توان این راه را هموار کرد. به یاد دارم که همیشه پدر بزرگم می گفتند وقتی به کاری علاقه مند باشی نصف راه را رفته ای و نیم دیگر را با جدیت و نظم و پشتکار طی خواهی کرد.
نکته بعدی در مورد ادامه تحصیل است که ادامه تحصیل به هر کسی توصیه نمی شود و جوانان می توانند زودتر وارد فعالیتهای شغلی شوند. من در مدت سه تا چهار سال اخیر تنها به یک یا دو دانشجوی مقطع ارشدم توصیه کردم، وارد مقطع دکتری شوند.
در نهایت برای همه دانشجویان عزیزم، آرزوی سلامتی، سربلندی و خرسندی دارم.




